لحظه های آسمانی...

بنام خدا شروع میکنم...

بیست رو از ازدواج کمال میگذشت که میخواست به جبهه برود.هرچه مادرم به او گفت: حداقل دوماه در شهر بمان بعد برو...قبول نمیکرد و گفت: کار من از این حرفها گذشته است و اگر تو مانع بشوی که به جبهه بروم مطمئن باش حدود ۲۰ روز دیگر در اینجا یک طوری میشوم و میمیرم! و شما بیشتر ناراحت میشوید که چرا جانم را در راه اسلام و دفاع از انقلاب اسلامی فدا نکردم. مادرم تا این حرف او را شنید چیزی نگفت و ساکت شد.کمال به جبهه رفت و درست بیست روز بعد از اعزام به جبهه شهید شد. درست بیست روز...

............................................................................................................

خمینی کبیر فرمود: شهید نظر می کند به وجه خدا...

وجه خدا کجاست؟

در زمان خلافت خلیفه اول(ابوبکر ملعون)  چند راهب مسیحی ، به مدینه آمدند و نزد او رفته و درباره پیامبر و كتابش پرسیدند.

ابوبکر گفت: بله، پیامبر آمد و با خود كتابى آورد.

 - آیا در كتاب او، وجه الله آمده است؟

-  آرى.

-  تفسیرش چیست؟

- از این سؤ ال در دین ما نهى شده و پیامبر ما آن را تفسیر نكرده است. در این هنگام همه راهبان خندیدند و گفتند: به خدا سوگند پیامبر شما دروغگو بوده(نعوذ باالله)، كتاب شما باطل است .و خلیفه را رها كرده، رفتند.

چون سلمان از ماجرا مطلع شد آنان را نزد امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام) برد و گفت: این شخص، خلیفه و جانشین پیامبر و پسر عموی اوست، پرسش خود را از او بپرسید! آنان همه سؤ ال را از حضرت (على علیه السلام) پرسیدند.

حضرت فرمود: شما را با سخن پاسخ نمى گویم؛ بلكه با انجام عملى، به آن پاسخ خواهم گفت. سپس امر فرمود هیزمى آوردند و آتش زدند، چون همه ی هیزم آتش گرفت و شعله كشید، به راهبان فرمود: اى راهبان! وجه آتش ‍ كجاست؟

 گفتند: این، تمامش وجه آتش(صورت آتش) است.

پس فرمود: تمام هستی،وجه الله است. سپس این آیات را تلاوت فرمود: 

فاینما تولوا فثمّ وجه الله ... و نیز: كل شى ء هالك الا وجهه له الحكم و الیه ترجعون .

آن گاه تمام راهبان به دست آن حضرت اسلام آورده، موحد و عارف گشتند.

..................................................................................................

شهدا به وجه خدا نظر کردند و ما به...

ای شهدا شرمنده ایم...