علي جويافر : مدير كل سايت و حومه كه جشن تولدش را در بيمارستان با حضور پزشكان و پرستارها برگزار كرده بود، امروز حدود ساعت 10 صبح، دوباره به آغوش جامعه بازگشت.

خودش مي گويد عمل جراحي "آپندکتومي" داشته است، ولي واقعيتش اينست كه دارد كلاس مي گذارد و به دنبال تحقيقات پزشكي اين حقير، همان مرض آپانديس است كه هر ننه قمري به آن دچار مي شود.

به نظر مي رسد علت بيماري نامبرده، اعتياد شديد وي به اينترنت باشد.

به هر حال از اينكه مدير كل سايت و حومه را دوباره مي توانيم در هيات زيارت كنيم، كماكان خرسنديم.

سيد علي قريشي : به خاطر رعايت امانت، عين متن پيامك ايشان را مي آورم؛

سلام

در سالروز ازدواج ولي مطلق الهي وصي بلافصل و مطلق و بر حق حضرت رسول الله، حضرت اميرالمومنين علي بن ابيطالب با وليه الله و عصمه الله الكبري و علت و بهانه خلقت حضرت صديقه فاطمه الزهرا عليهم افضل صلوات الله و در جوار بي بي و عشق امام الرئوف حضرت علي بن موسي الرضا، حضرت فاطمه معصومه ...

و با نصف ايماني كامل شده و در آستانه اولين نماز واجب هفتاد برابر ثواب داده شده ...

دعاگو و بيادتان هستم

هو ياعلي/

تهش ميخوان بفرماند كه زن گرفتند.

بنده هم از طرف خود و ساير دوستان هيات نوجوانان قاسم ابن الحسن عليه السلام، اين ازدواج فرخنده رو به ايشون و همسر مكرمه و والده محترمه شون تبريك مي گيم و از ذات اقدس حق براشون طلب خوشبختي و سلامتي مي كنيم.

تبعات : به احتمال 99/99 درصد، ايشون رو حتي براي شام هم تو هيات نمي بينيم.

عكس نوشت : علي جويافر و سيد علي قريشي در يك قاب - بعد از انقلاب

وقتی دقیق میشوی میفهمی مدیر یعنی چه..

بعضی ها که امکانات ندارند شروع میکنن به جزع و فزع کردن !! به زمین و زمان بد و بیراه گفتن ! همه را به گردن پشتیبانی می اندازند.امکانات کمه! جمله فرار خیلی هاست.

تازه وقتی هم که امکانات بیاد کلی آدم میخواهد تا همان ها را هم مدیریت کند اما یکی را میشناسم که اینطور نبود:

تقریبا تمام ادوات سنگین لشکر ، غنیمتی بود . توی اون شرایط هیچ کشوری به ما توپ و تانک نمیداد و احمد فقط در یک مورد 300 قبضه توپ غنیمت گرفته بود ؛ وقتی هم که پرچم تانک عراقیا رو عوض میکرد و تانک ها مال ما میشد ، خیلی حواسش به آنها بود...

هجده سال از آن زمان می گذرد

شما نوشته بودید حسین خاکی و خسته از خطر برگشته بود

و میخواست به قرارگاه برود
از یک راننده تانکر آب خواستکه شلنگ را روی سر او بگیرد تا شسته شود
حسین با یک دست سرش را می شست که راننده برای شوخی آب را گرفت داخل یقه حسین و او را خیس کرد

- وقتی حسین رفت راننده هنوز نمی دانست چه کسی را خیس کرده است

- من آن راننده تانکر آب هستم ، تماس گرفتم که بگویم :
جز لبخند چیزی نگفت .

عين متن پيامك محمدحسين گلستان پرور را مي آورم :

با سلام ان شاالله فردا عازم حرم امن الهي و مدينه منوره هستم، ضمن خداحافظي، صميمانه تقاضاي حلاليت دارم.

نائب الزياره شما خواهم بود. خدانگهدار و التماس دعا (اگه خواستم برم مكه اينجوري پيام بدم خوبه؟!)

چهارشنبه 92/06/20 ساعت 14:39

پنجشنبه زنگ زدم به سيد مهدي محموديان از اعضاي گروه به شدت فرهيخته ي حاج سعيد.

مي گويد جمعه از كربلا برگشته ايم.

امشب دقيقا مي شود شب هفت شان...

بازگشت تاثر آميز اين عزيز فرهيخته را به جامعه ي فرهنگي كشور، تسليت عرض نموده و براي حاج سعيد قدسي از درگاه ايزد منان، صبر و اجر خواهانم.