لبنانی بود، ولی دوست داشت یک خانه هم توی مدینه داشته باشد. پول داد به امام گفت:" زحمتش را شما بکشید."
گفت :" یک خانه خوب برایت خریده ام. این هم قباله اش."
و یک کاغذ گذاشت جلویش. مرد خواند:" جعفر ابن محمد برای این مرد خانه ای دربهشت خریده است که یک طرف آن به خانه رسول اکرم متصل است، طرف دیگرش به خانه امیرالمؤمنین و دو طرف دیگرش به خانه ي امام حسن و امام حسین."
مرد با خوشحالی کاغذ را بوسید و گذاشت روی چشمانش. امام گفت : " پولت را دادم به فقرای مدینه."
خانواده اش را قسم داده بود وقتی مرد، نوشته را بگذارند توی کفنش.
روز بعد از دفنش آمدند سرقبرش؛ دیدند نوشته ای آنجا گذاشته شده:"جعفربن محمد به وعده اش وفا کرد."
به نقل از سايت منبرك - برگرفته از كتاب ( در محضر آفتاب) از مجموعه كتب 14 جلدي چهارده خورشيد و يك آفتاب