loading...
هیئت قاسم ابن الحسن اصفهان
ghodsi86 بازدید : 127 سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 نظرات (2)

سال 87 در چنین روزی بود که بنده ی حقیر به همراه جمعی از دوستان دانشجو، به زیارت سرزمین وحی مشرف شدیم. آنچه میخوانید بخشی از خاطرات این حقیر در روز 12 و 13 رجب آن سال می باشد:

ساعت حدود ۲بعد از نیمه شب بود که با صدای روحانی خوش صوت کاروان از خواب بیدار شدیم. از زمزمه های بچه ها متوجه شدم که به مدینه رسیدیم...

 

سلام به همه بر وبچه های هیاتق اسم و دوستانی که به نحوی باهیات ما مرتبط هستند. سالروزمیلادبا هیبت و عظمت مولا حضرت امیرالمومنین( لقب اختصاصی حضرت علی(ع) که به هیچ عنوان زیر بار نمیرویم که کسانی در تاریخ میخواسته ی ابخواهند این لقب را به ناحق غصب کنند) را برهمه شیعیان و مسلمانان تبریک وتهنیت عرض میکنیم.

سال 87 در چنین روزی بود که بنده ی حقیر به همراه جمعی از دوستان دانشجو، به زیارت سرزمین وحی مشرف شدیم. آنچه میخوانید بخشی از خاطرات این حقیر در روز 12 و 13 رجب آن سال می باشد:

ساعت حدود ۲بعد از نیمه شب بود که با صدای روحانی خوش صوت کاروان از خواب بیدار شدیم. از زمزمه های بچه ها متوجه شدم که به مدینه رسیدیم. مدینه ای که هر تکه از زمینش جای پای حضرت رسول(صلوات الله علیه)و اهل بیت مطهرش(علیهم السلام) است.

اصلا باورم نمیشد من در مدینه شهر پیامبر خدا هستم. دائم از یک مسئله رنج می بردم. می ترسیدم که مبادا من لیاقت درک زیارت اهل بیت(ع) و رسول الله(ص) را نداشته باشم!!

چیزهایی در مورد این شهر شنیده بودم؛ شنیده بودم که آدم در این شهر احساس غربت میکنه ٬شنیده بودم که امیرالمومنین(ع) در این شهر حتی در خانه ی خودشون هم غریب بودند، شنیده بودم که صدای گریه های حضرت فاطمه(س) هنوز در این شهر شنیده می شود و یا صدای گریه های حضرت زینب کبری(س) در لحظه ی وداع با امام حسن مجتبی(ع) هنوز به گوش می رسد. از این شهر خیلی شنیده بودم٬ولی شنیدن کی بود مانند دیدن؟؟!!

بله٬ منم مثل تمام بچه شیعه ها بغض گلویم را گرفته بود. روحانی کاروان تا رسیدن ما به هتل، مصائب اهل بیت را در این شهر غریب به ما یادآوری می کرد و بچه ها اشک می ریختند.

برای ما می گفت و ما می دیدیم که در این شهر، دشمنان اهل بیت(ع) هیچ آثاری از زندگی حضرات معصومین(ع) باقی نگذاشته اند. خانه ی حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) و عبادتگاه ایشان و حتی کوچه های بنی هاشم را هم تخریب کرده اند تا سند مظلومیت شیعه از تاریخ محو شود.

ولی یک چیز دل ما را تسلی می داد و آن هم عشق دیدن حرم حضرت رسول(ص) بود.

رفتیم تا به نزدیک هتل رسیدیم. هتل ما طبق گفته ی رئیس کاروان در جوار حرم نبوی بود. بالاخره از دور با راهنمای ی روحانی کاروان گنبد خضرای حضرت محمد(ص) و گلدسته های تا به عرش رفته را در یک لحظه دیدم.

رفتیم تا نزدیک حرم رسیدیم...

ناگهان دو چشمان آلوده ی من به گنبد سبز و گلدسته های حرم حضرت محمد مصطفی(ص) افتاد. هیچ وقت این لحظه را فراموش نمی کنم. عجب شکوه و عظمتی داشت...!! انگار که تا آن لحظه از عمرم اینچنین شکوه و عظمتی ندیده بودم. ناخود آگاه اشک در چشمانم حلقه زد. دائم با ذکر صلوات سعی در تقرب به آن حضرت داشتم...

به هر حال به هتل رسیدیم و مدیر، توضیحات لازم را برای یک هفته اقامت ما در هتل داد و ما به سمت اتاق خودمون رفتیم. از اقبال ما معاون کاروان من و جلال(همسفری بسیار خوب من) را در یک سوییت جا داد.

بگذریم...

اون شب خیلی خسته بودیم بنابراین سحری را خوردیم و خوابیدیم. راستی یادم رفت بگم که روحانی عزیزمون توصیه ی اکید می کرد سه روز اول سفر را که مصادف بود با ایام البیض ماه رجب(چنین ایامی) روزه بگیریم٬ما هم به توصیه ی ایشون عمل کردیم.

حدود ساعت ۹صبح بود که معاون کاروان به همه ی بچه ها فراخوان داد که برای اولین بار به صورت دسته جمعی وارد حرم بشویم. همه جمع شدیم و پشت سر روحانی کاروان به طرف حرم راه افتادیم.

پشت سرروحانی کاروان راه افتادیم تا به حرم رسیدیم. شکوه و عظمتی دیدیم که قابل وصف نیست٬ گنبد خضرای حضرت رسول(ص) وگلدسته های حرم که تا بهعر شاعلی بالارفته بود٬گویی هوش از سر ما ربود. تابه خود آمدیم متوجه شدیم که وسط صحن درحال اشک ریختن هستیم. رفتیم تا رسیدیم به باب بدر؛ ازاین بابواردحریم حضرت رسول(ص) شدیم. (لازم به ذکر است که حرم حضرت رسول ابواب مختلفی داره که یک باب آن به نام منحوس عمربن الخطاب لعنت الله علیه می باشد که هیچ کدوم از بچه شیعه ها از این باب تردد نمی کردند!)

روحانی کاروان آداب و اذکار ورود به حرم را برای ما میخواند و ماهم زیرلب زمزمه میکردیم. واردحریم که شدیم اوتمام قسمت های مسجدالنبی رابرای ما توضیح می دادومعرفی می کرد. به سالنی رسیدیم که اسامی مقدس تمام ائمه ی معصومین(ع) روی دیوارهای آن حک شده بود. حتی نام مبارک حضرت ولیعصر(عج)...

در همه ی قسمتها دائما مأموران سعودی مزاحم بچه های ما میشدند ولی باوساطت روحانی کاروان مشکل حل میشد. تارسیدیم به جاییکه یکی از شرطه ها رسید  و بافریا دکشیدن برسربچه ها و به خرجدادنسماجت٬ جمع ماراازهم پاشیدومامتفرق شدیم.

از اون به بعدش را من و جلال باهم ادامه دادیم و یک راست رفتیم سراغ محراب پیامبر اکرم(ص)٬ همون قسمتی که به روضت من ریاض الجنة معروف است (حضرت رسول فرمودند که : ما بین منبری و قبری روضت من ریاض الجنه...) و از سوی بزرگان دین نماز خواندن و تبرک جستن در آن مکان توصیه اکید شده است. من هم به سختی جایی در آن مکان پیدا کردم و مشغول نماز و زیارت شدم.

دیگه ظهر شده بود. اذان را گفتند و چند دقیقه بعد نماز را به امامت روحانی خوش صوت اهل سنت در مسجدالنبی اقامه کردیم و به سمت هتل بازگشتیم و تا آخر شب مشغول برنامه های کاروان بودیم.

فردای آن روز به بقیع رفتیم و...

"پایان روز اول"

 

بریم به اصل قصه...

قبل از اینکه به مدینه برسیم گمان می کردیم بخاطر 13 رجب، یک شور و غوغایی در مدینه برپاست و مسلمانان، حتی کسانی که حضرت علی(ع) را به عنوان خلیفه چهارم قبول دارند جشنهایی برپا کرده اند اما دریغ از یک چراغ که برای مولا روشن باشد...

مدینه سوت و کور...

دست خودت نیست؛ نا خود آگاه یاد حرم امام رضا(ع) میفتی...

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سعید در تاریخ 1393/02/24 و 22:56 دقیقه ارسال شده است

سلام آقا مسعود عزیز. ممنون از لطف بی پایانت اخوی.
جای خالیت تو هیات احساس میشه...
میدونم ضیق وقت داری منتها پشت مارو خالی نکن...
هیات تا یک ماه تعطیله و بچا درس دارن و به ما محل نمیذارن!!!شکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلک

خلاصه ارادت داریم آقا مسعود گل...
دعامون کن. یاعلی
پاسخ : علی جویافر :
دانشی که باعث بشه مومن به مومن محل نذاره دانش نیست ، خودِ نادانی است ، درس میخوانیم که درس بگیریم....

اضافه میکنم تا وقتی لغات برابر لفظی در زبان خودمان داریم چرا استفاده از واژه عربی ؟
ضیق وقت : تنگنای زمان ، _ منتها : البته ،

و جمله آخر : من از تو دل نمیکنم / سعید اگه قابل بدونی ...
خاطر نشان کنم

این نظر توسط م.رضائي در تاریخ 1393/02/24 و 10:02 دقیقه ارسال شده است

دست خودت نیست؛ نا خود آگاه یاد حرم امام رضا(ع) میفتی...

سلام و درود نبي خدا محضر \"دنياي من، آقاي من...\"
دوشنبه روز توي بازار گل، زيارت از بعيد داشتم محضرتان.
در دل خوشحال شدم كه انشاالله جداي آنكه براي پدر بزرگوار كه خودشان گل اند، در جستجوي گل هستيد، براي مراسم \"خير\" به دنبال گلي شايسته مي باشيد...
درود بر حاج سعيد غير حداديان؛
درود بر سعيد غير معروف؛
درود بر كربلايي-مدينه اي سعيد قدسي،
مرد شماره يك محبت هاي محسوس هيات...

يا به قول شاعر جريان انحرافي؛
تا تـو نـگاه مي كني كـــار مــن آه كــردن اسـت
اي به فداي چشم تو، اين چه نگاه كردن است ...


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
هم اکنون در حال مشاهده ی آرشیو قدیمی سایت هیئت قاسم ابن الحسن می باشید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی

    برای حمایت از ما از طریق درج لوگوی پایگاه اطلاع رسانی هیئت (مانند لوگوی بالا) ، کد درون کادر سفید رنگ زیر را انتخاب کنید و در بخش کد های اختصاصی کاربر ، کد های جاوا اسکریپت ، اسکریپتها ، کد های آی فریم ، کد های اضافه و یا ... درج کنید

    برای انتخاب بهتر کل بخش میتوانید پس از کلیک بر روی کادر سفید رنگ از کلید های ترکیبی ctrl و a استفاده کنید و سپس کلیک راست کرده و متن را کپی کنید