1.رسم زمانه ، رسم زمانه که میشنویم ، همین گذر تکراری تاریخ است ؛ خیلی وقت است که تا زمین به دور افلاک یک دور کامل می زند ، مردم جشن می گیرند و به یک دیگر تبریک می گویند . این زمانه است و رسمش اینست که بعد از هر عید یک قدم به آخرین قدم دنیا نزدیک میشویم و به دیدار باقی میشتابیم... بی تعارف !
2.اما همینطور یک جا نشستن و نگاه به این روندی که مدام میگذرد چه فایده ؟ ؛ به خودمان یادآوری کنیم آنچه بوده و اشتباه بوده ، چه حق الناس هایی که گردنمان بوده و چه حق الله هایی..
3.چه خاطری را - خدای ناکرده- آزرده ایم ، چه کینه ای بر دل داریم و چه ناپاکی هایی در زندگی داشته ایم ؛ نگاه میکنی دیوار خانه ات تمیز شده است ، آفرین چه زیبا ! ، نگاه میکنی پنجره و میز و کمد و قاب دیوار و دسته ی در و فرش هایتان و آذین های ساده که سفره تان باشد ، خیلی عالی است ... زیبا شده است. خوب دقت میکنی لکه ای بر دیوار باقی نمانده باشد ، بعد هم بیشتر حساس میشوی که اگر لکه ای بر شیشه و دیوار بنشیند بیشتر از قبل به چشم می خورد ، حالا هم یک نگاه به روح مان بکنیم. این خانه که میبینی اینهمه وقت و انرژی صرفش کردی سال دیگر که نه ، همین یک ماه دیگر باز کثیف می گردد و نیاز به مراقبه دارد ؛ آیا همینقدر محاسبه و مراقبه که هفته قبل از عید به پای نوروز تا 13 اش میریزیم ، یک ذره اش را برای جان مان خرج کرده ایم؟ ، سختی باید دید و نهایت این سختی آسانی است ، تازه خدا هم در راه کمکت می کند ؛ چه معامله خوبی .... آخرش هم سر افرازی
در سال 93 ، همانگونه که مراقبیم در و دیوار تمیزمان لک بر ندارد -دست کم-همان قدر هم به فکر نفس مان باشیم که باقی می ماند و عاقبت مان به چگونگی آن است.
در سال 93 ، سختی های به ظاهر دشوار زندگی را با کاشت تخم محبت و عشق به همنوع و دوستی های سالم و رفقایی غمسوز و صلاح اندیش که مانند یک برادر در تمام طول زندگی در کنار فکر و اندیشه آدمند ، بپوشانیم
در سال 93 ، خوب باشیم و خوب ببینیم ، حیاه طیبه فراموش نشود...
سال نو مبارک !!