اخبار هیئت 5/5

چیزی به ذهنم نمی رسه ! آخه میدونید دیشب یه شب آروم برای هیئت بود نه کسی زخمی شد نه کسی کشته شد ؛ ولی هر چی به ذهنم میرسه براتون میگم:

با چرخم که ترمز درست و حسابی هم ندارد از خیابان ملک تا آستان قدس را پا میزنم ، نزدیک در آستان که میشوم نگهبان با صدایی که انگار باید گریس مالی اش کنند می گوید:

-آقا پسر! داری میری هیئت؟

-من هم با لحنی زیبا و دلنشین بهش گفتم:پَ نَ پَ دارم میرم هوا خوری شما هم بیاین خوش بگذره!

-باشه قبوله،راسی عجب سایتی دارید ها من هر وقت تشنم میشه میرم سر وبلاگ شما اصلا یادم میره تشنگی و گشنگی یعنی چه! "گاهنامه هیئت نیوز" تون هم خیلی پا کاره ایولا دمت گرم !

باز هم رکاب میزنم تا به در ورودی هیئت  میرسم به نظر میرسد یک نفر یک تکه از در را خورده است یا اینکه برده است بخورد به هر حال یک قسمت در له شده بود بعید میدونم کار بچه های ما باشد!

تا وارد میشوم چند تا از بچه ها را میبینم که منبر حاج آقا را با کوه صفه اشتباه گرفته اند ؛ تازه جالب تر از آن همه بی خیال نسبت به یکدیگر سر نشستن روی کوه صفه با هم در می افتند.

آقای پورزعفرانی بنده ی خدا هم دارد برای بچه ها حکم دین می گوید ولی به جز عابدینی بقیه کله شون از جلسه لااقل دو متر فاصله دارد!

با مشاهده ی خرما ها همه حمله ور میشوند به طوری که من که ظرف خرما دستم بود هیچی بهم نرسید!

نماز را می خوانیم و برای افطاری خود را آماده می کنیم. به ازای هر سه تا بشقاب برنج یک سیخ کباب یافت می شد (اشتباه برداشت نشود پنج تا سیخ دیگر به عنوان مالیات توسط بر و بچ تدارکات برداشته شده بود(خورده شده بود)) دقیقا هفته ی قبل به ازای هر سه تا بشقاب یک قاشق پیدا می شد !

سخنرانی آقای باطنی با موضوع امتیازات انسان در ماه مبارک رمضان شروع می شود

بعد از سخنرانی همه خسته و کوفته مانند لشکر شکست خورده به خانه هاشان بر میگردند

جلسه ی شورای اجرائی هم برگزار نمی شود!