loading...
هیئت قاسم ابن الحسن اصفهان
پایگاه اطلاع رسانی هیئت بازدید : 87 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)
بسم رب المهدی

سال 91 که بود مدام تقویم رو نگاه میکردی ، نه برای عیدش و نه برای سیزده بدرش و هیچ دلیلی دیگر ؛ نگاه میکردی که کاش زودتر فاطمیه برسد و تسلی بخش قلب امامت شوی...
، با سوختن هایت ، با دردت ، با رنجت ، با صبرت ، با ناله هایت ، با دیدنت ، با مستی ات

و میدانی که
سالی که نکوست از بهارش پیداست...

و مشنو داد کوران که مدام گویند ؛ چه بهاری ، چه عیدی ؟ چه شادی ؟

گوش به زینب بده که داغ برادر را گفت:

 

و حتما نیکو بودست که لحظه هایش را با صبرت ، نورانی میکردی....

(این مطلب ادامه دارد.....برای مطالعه ادامه روی ادامه مطلب کلیک کنید)

 

بسم رب المهدی

سال 91 که بود مدام تقویم رو نگاه میکردی ، نه برای عیدش و نه برای سیزده بدرش و هیچ دلیلی دیگر ؛ نگاه میکردی که کاش زودتر فاطمیه برسد و تسلی بخش قلب امامت شوی...
، با سوختن هایت ، با دردت ، با رنجت ، با صبرت ، با ناله هایت ، با دیدنت ، با مستی ات

و میدانی که
سالی که نکوست از بهارش پیداست...

و مشنو داد کوران که مدام گویند ؛ چه بهاری ، چه عیدی ؟ چه شادی ؟

گوش به زینب بده که داغ برادر را گفت:

 

و حتما نیکو بودست که لحظه هایش را با صبرت ، نورانی میکردی....

 



 

حال در بهار نود و دومین خورشید چهاردهم ،

برگی از کتاب "کاش یک افسانه بود" را ورق زدیم تا بگوئیم:

برادرم ، خواهرم ؛ چشم زهرا به عفت من و توست،

چشم زهرا به ولایت پذیری من و توست.

تا پای جان....

اما کتابچه فاطمیه هیات از دید من

....چهارشنبه که رسید ، همراه برادر عزیز تر از جانم-آقای قدسی-رفتم هیات ..

نماز خوندیم ،

با بچه ها پارچه ها را به دیوار آویزوون کردیم ، پارچه گونی رو گل مالی کردیم و قالب شعر رو در اوردیم..

شام هم مهمونشون بودیم-قرمه سبزی.....

فردا شبش یعنی شب اول هیات بود که با چرخ راه افتادم..

. شهر هم انگار داشت خودشو برای فاطمیه آماده می کرد...

شب دوم هم همینطور....خوب بود.

شب سوم ، شب آخر روضه مون خیلی شلوغ شده بود ، انگار حضرت هم حضور داشتند...

الحمدلله روضه خوبی داشتیم

فقط یه کم کارامون دقیقه نودی شد ...

از چسبوندن یونولیت ها به فجیع ترین شکل گرفته ، از لامپ رشته ای که افتاد  ، از شیشه ای که شکست و لیوانی که خرد شد و فرشی که سوخت و دالانی که سقفش سوراخ سوراخ شد و ... گرفته تا هماهنگی 30 ثانیه ای آقای رضایی... البته به لطف برادرانم در قسمت سمعی بصری 30 ساعتی جلوه کرد....

اشکالی ندارد.. همش فدای سرتون.....

با غذایش شلوارمان قرمه سبزی خورد... با دیوارش لباسمان خاکی شد ... و با سینه زنی اش سینه مان سرخ

جایش با غمش روحمان جلا داده شد...

در پایان از همه تون اعم از حضار زن و مرد و کودک و جوان و میانسال و کهنسال و پشت پرده و جلوی پرده تشکر میکنم

بلاخص از آقای عابدینی ، بانیان جلسه ، تولیت محترم هیات قاسم 2 ، برادران تدارکات ، سمعی بصری ،مربیان دلسوز ، آقایان سعید قدسی ، حسین ملک احمدی ، وحید مهدوی ، مصطفی محمدی ، مهدی احمدی ، هادي پورزعفرانی ، برو بچه های هیات ، پایگاه اطلاع رسانی -که کلی برنامه داشت ولی اجرا نشد...،سخنرانان ، مداحان و گروه نشریه-که جای بحث داره کارش واقعا... ولی با این حال حسابش میکنیم...و همه دوستانی که از قلم افتادند ...

 

یاعلی...

 


 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
هم اکنون در حال مشاهده ی آرشیو قدیمی سایت هیئت قاسم ابن الحسن می باشید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی

    برای حمایت از ما از طریق درج لوگوی پایگاه اطلاع رسانی هیئت (مانند لوگوی بالا) ، کد درون کادر سفید رنگ زیر را انتخاب کنید و در بخش کد های اختصاصی کاربر ، کد های جاوا اسکریپت ، اسکریپتها ، کد های آی فریم ، کد های اضافه و یا ... درج کنید

    برای انتخاب بهتر کل بخش میتوانید پس از کلیک بر روی کادر سفید رنگ از کلید های ترکیبی ctrl و a استفاده کنید و سپس کلیک راست کرده و متن را کپی کنید